تأثیر معماری بر تقویت یا تضعیف فرهنگ حیا
شاید از این که در بحث حیا ، صحبت از معمارى به میان آید، در شگفت شوید و این سؤال را از خود بپرسید که: چه رابطهاى ممکن است میان حیا و معمارى وجود داشته باشد؟ ما در این شگفتى و پرسش، حق را به شما مىدهیم. با طرح بحث خواهید دید که میان این دو، رابطه وجود دارد.
فرهنگ و معمارى
بحث را از نسبت میان فرهنگ و معمارى آغاز مىکنیم. بناهاى تاریخى هر کشور، در حکم بخشى از شناسنامه فرهنگى آن است. رابطه متقابل فرهنگ و معمارى به عنوان اصل مهم شکلگیرى هر سبک اصلى پذیرفته شده است. در طول تاریخ، حکومتها بر اساس تفکّر و نیاز خود، از معمارى به عنوان ابزارى براى جهتدهى به فرهنگ استفاده مىکردند. به عنوان مثال، هیتلر براى آن که بتواند روحیه آزادیخواهى مردم را از بین ببرد، با الهام از معمارى رُمِ باستان، بناهاى شهرى را به گونهاى احداث کرد که به مرور زمان، مردم با عبور از کوچهها و خیابانها، زبونى و خوارى در برابر حکومت به آنها تزریق شود. میبن وندره نیز گفته است:
من خانهاى مىسازم که در آن، دو فرد که بسیار به هم علاقه دارند، بعد از مدّتى از یکدیگر متنفر شوند.
واقعیتْ این است که معمارى، بسیارى از رفتارهاى ما را جهتدهى مىکند. تا پیش از آن که بنایى ساخته شود، بنا، اسیر انسان است و پس از ساخت، انسان، اسیر بناست؛ زیرا تا پیش از ساخت، مىتوان به بنا گفت که چگونه باشد؛ امّا پس از ساخت، این بناست که به ما مىگوید چگونه باید باشیم. پیش از ساخت، ما به آن شکل مىدهیم و پس از ساخت ، بنا ، رفتار ما را شکل مىدهد. به همین جهت، اگر در مرحله طرّاحى، براساس فرهنگ خودى و بومى نقشهاى را طرّاحى کنیم، میان فرهنگ ما و فرهنگى که ساختمان بر ما تحمیل مىکند، تناقضى پیش نخواهد آمد؛ امّا اگر بنا بر اساس فرهنگ بیگانه و غیر خودى ساخته شود، میان فرهنگ فرد و فرهنگ ساختمان، تناقض پیش خواهد آمد. این تناقض، شاید در آغاز، مشکلساز باشد و رنگ و بوى ستیز دهد؛ امّا به مرور زمان، از فرهنگ فرد، حسّاسیتزدایى شده، فرهنگ ساختمان چیره مىگردد. این تغییرات، آن قدر آرام و خزندهاند که شاید هیچ توجّهى را برنینگیزند؛ امّا پس از گذشت زمان، با مقایسه این دو دوره مىتوان تغییرات را درک کرد. این تغییر، نخست در حوزه رفتار صورت مىگیرد و سپس، تغییر رفتار، موجب تغییر فرهنگ مىشود.
حیا، یکى از بارزترین شاخصههاى فرهنگ اسلامى است و معمارى اسلامى، معمارىاى است که با این شاخصه هماهنگى داشته باشد. اساسا در فرهنگ قرآن، از خانه به عنوان «سِتر (پوشش)» یاد شده است. در داستان ذو القرنین آمده است که وقتى او به مشرقزمین رسید، با مردمى روبه رو شد که هیچ پوششى در برابر آفتاب نداشتند. 2 آنان از صنعت ساخت و ساز 3 و دانش خانهسازى 4 بهرهاى نبرده بودند و به همین جهت، هیچ سازهاى در آن سرزمین یافت نمىشد .5 پوشندگى از تابش آفتاب و بارش باران و وزش باد ، یکى از کارکردهاى خانه است؛ امّا کارکرد مهمتر آن، پنهان سازى قلمرو شخصى و خصوصى افراد از چشم دیگران است.
سرزمینى را تصوّر کنید که هیچ بنایى در آن وجود نداشته باشد. در آن جا هیچ قلمرو خصوصى و یا به تعبیر دیگر، هیچ مکان امنى براى قلمرو خصوصى افراد، وجود ندارد؛ امّا وقتى خانهاى ساخته مىشود، در حقیقت، پوششى ساخته شده که یک خانواده را در برمى گیرد و قلمرو خصوصى آنان را ایمن مىسازد.
اگر بخواهیم دقیقتر سخنتر سخن بگوییم، خانه، پوششى است که قلمرو خصوصى خانواده را از قلمرو عمومى جامعه جدا مىکند. انسانها ممکن است چند نوع رفتار و یا زندگى داشته باشند: زندگى فردى، زندگى خانوادگى، و زندگى عمومى. این تفاوت، منشأ تفاوتهاى رفتارى مىشود: رفتارهاى فردى، رفتارهاى خانوادگى و رفتارهاى عمومى.
اگر هیچ بنایى وجود نداشته باشد، هیچ مرزى و هیچ محلّ امنى براى هیچ یک از رفتارهاى غیر عمومى وجود نخواهد داشت. فقط یک فضا خواهد بود و آن هم فضاى عمومى جامعه است. خانه، قلمرو خانوادگى را به وجود مىآورد و رفتار خانوادگى را از دید دیگران ، پنهان مىسازد و به همین جهت، در فرهنگ قرآن کریم، از آن به عنوان «پوشش» یاد شده است. همان گونه که حجاب، پوشش فرد است، خانه، پوشش خانواده است و لذا باید به گونهاى طرّاحى شود که حریم خانواده را از دید نامحرمان، محافظت کند.
میان حیا و پوشش، رابطهاى تنگاتنگ وجود دارد. گویا حیا، پردهاى است بر شخصیت ، رفتار و بدن یک فرد. خانه نیز از آن جا که یک پوشش است، رابطهاى تنگاتنگ با حیا پیدا مىکند. قلمرو خانواده در خانهاى که براساس فرهنگ حیا ساخته شده باشد، کاملاً محفوظ و پوشیده است. حضرت عیسى علیهالسلامدپوشیدگى خانهها را نشانه حیا و شرم دانسته و فرموده است:
إذا قَعَدَ أحَدُکُم فی مَنزِلِهِ فَلیُرخِ عَلَیهِ سِترَهُ.
هرگاه یکى از شما در خانه خود نشسته است ، پرده آن را بیفکند .
سپس در تبیین پشتوانه فرهنگى این رفتار مىفرماید :
فَإِنَّ اللّهَ ـ تَبارَکَ وتَعالى ـ قَسَّمَ الحَیاءَ کَما قَسَّمَ الرِّزقَ . 8
زیرا خداوند ـ تبارک وتعالى ـ حیا را تقسیم کرده ، همان گونه که روزى را تقسیم کرده است .
در این حدیث شریف که امام صادق علیهالسلام از حضرت عیسى علیهالسلامنقل کرده ، به خوبى روشن است که حیا ، منشأ پوشیدگى کامل خانه است و پوشیدگى خانهها و ساختمانها به نوع معمارى آنها برمى گردد . بنا بر این ، یکى از مؤلّفههاى مهم در معمارى این است که ساختمانها نسبت به بیرون ، از پوشیدگى کامل برخوردار باشند و این به حیاى افراد برمىگردد .
شاید معمارى غربى را از یک منظر بتوان به دو دوره تقسیم کرد : دوره برهنگى و دوره پیش از برهنگى . به نظر مىرسد زمانى که فرهنگ غرب با برهنگى آشنا شد و حجابها و پوششها کم کم و یکى پس از دیگرى برچیده شدند ، به موازات آن ، معمارى غربى نیز دستخوش تحوّل گردید . در این دوره ، شاهد نوعى کشف حجاب و رواج برهنگى در معمارى غربى هستیم . مثلاً در این دوره ، حیاطها برچیده شدند و خانهها به شکلى ساخته مىشدند که نسبت به گذشته از پوشیدگى کمترى برخوردار بودند .
مسئله دیگر در بحث پوشیدگى بیرونى خانهها ، بام خانههاست . برخى خانوادهها در فصل گرما و هنگام شب از بام منازل براى غذا خوردن و خوابیدن استفاده مىکنند . در این جا بام خانه ، کارکرد دیگرى پیدا مىکند . به همین جهت ، لازم است که براى این کارکرد ، آماده شود .
تصوّر کنید که همه همسایهها و یا حتّى برخى از آنها بخواهند از بام خانه براى خوابیدن استفاده کنند . در بامهایى که همسطحاند و به یکدیگر راه دارند ، این مسئله ، چه وضعیتى را پدید مىآورد ؟ طبیعى است که این وضعیت مىتواند پیامد ناروایى داشته باشد . مشاهده شده که گاهى خوابیدن در پشت بام ، موجب ارتباط نارواى دختر و پسر همسایه شده است . همچنین خوابیدن زن و مرد ، به گونهاى که نامحرمْ آنان را ببیند ، نارواست ، هرچند از بالاپوش استفاده کنند . دیده شدن حجم بدن ، با فرهنگ حیا ، ناسازگار است . 9 از این رو ، در معمارى پوشیده ، بام خانه نیز دیوار دارد . رسول خدا فرموده است که هر کس بر بام بدون دیوار بخوابد و پیامد ناگوارى رخ دهد ، نباید هیچ کس جز خویشتن را سرزنش کند . 10 آن حضرت ، مردم را از خوابیدن روى چنین بامهایى نهى کرده 11و فرموده است که خداوند ، چنین کارى را خوش ندارد و هر که چنین کند ، از پیمان من خارج است . 12 امام صادق علیهالسلامنیز فرموده است که در این حکم ، فرقى میان زن و مرد نیست . 13 ایشان ، داشتن سه دیوار را کافى ندانسته و فرموده که بهتر است چهار سمت بام ، پوشیده باشد و ارتفاع آن را از یک وجب تا دو زراع (تقریبا یک متر) ذکر کرده است . 14 این ویژگى در معمارى اسلامى وجود داشته و برخى محقّقان در تحلیل این پدیده ، تصریح کردهاند که این به جهت مصون ماندن زنان از دید نامحرم بوده است .
نکته دیگر ، پوشیدگى درونى خانههاست و منظور ، محفوظ بودن خانوادهها در برابر میهمانان نامحرم است . طبیعى است که برخى میهمانان با اعضاى خانواده ، نامحرم هستند و لذا معمارى باید براى این امر ، چارهاى بیندیشد تا خانواده کمتر در دیدِ نامحرم قرار گیرد . معمارى پوشیده ، همه فضاى منزل را در برابر دیدگان نامحرم ، قرار نمىدهد ؛ بلکه فضاهاى خصوصى خانواده (همچون آشپزخانه ، سرویسها و اتاقهاى استراحت) را که معمولاً خانمها بیشتر از آن استفاده مىکنند ، به گونهاى طرّاحى مىکند که در معرضِ دید نباشد . در حقیقت ، این فضاهاى خصوصىتر را با حجابى از معمارى مىپوشانند ؛ امّا در معمارى برهنه ، چنین ملاحظاتى دیده نمىشود .
مسئله دیگر در بحث پوشیدگى درونى خانه ، پوشیدگى محلّ خواب است . محلّ خواب فرزند ، باید جداى از والدین و دیگر فرزندان باشد . این کار ، مستلزم داشتن اتاقهاى متعدّد است و لازمه آن ، بزرگ بودن خانههاست و شاید به همین دلیل ، «خانه بزرگ» از چیزهایى است که مورد توجّه اسلام قرار دارد . یکى بودن فضاى خواب ، آثار به شدّت نامطلوبى در پى دارد . تعّدد مکانهاى خواب ، مفید است و بهتر از آن ، دور بودن محلّ خواب والدین از اتاقهاى فرزندان است . همچنین بهتر است که اتاقهاى خواب ، از فضاى عمومى خانه که در معرض دید میهمانان قرار دارد ، جدا باشد . که البته همه اینها ، مستلزم داشتن فضاى کافى براى ساختمانسازى است .
امام صادق علیهالسلام ، سه سه چیز را مایه راحتى و آسایش مؤمن دانسته که اوّلین آن ، داشتن خانه بزرگ است . 15 تعبیرى که ایشان از این گونه خانهها نموده ، جالب توجّه است :
... دارٌ واسِعَةٌ تواری عَورَتَهُ وسوءَ حالِهِ مِنَ النّاسِ . 16
... خانه وسیعى که عورت او و ناگوارى حال او را از مردم بپوشاند .
خاصیت خانه بزرگ ، پوشیدگى آن است و بزرگ بودن خانه ، هنگامى مثبت است که پوشندگى داشته باشد .
گذشته از منازل شخصى ، در مکانهاى عمومى نیز همین فرهنگ ، تأثیرگذار است . اگر طرّاحى مکانهاى عمومى تابع فرهنگ دینى باشد ، به گونهاى خواهد بود که از اختلاط زن و مرد ، جلوگیرى کند . از آن جا که فرهنگ حیا ، مستلزم جدایى زن و مرد از یکدیگر و عدم اختلاط آنان است ، معمارى دینى باید این اصل را تسهیل کند و بناها را متناسب با آن ، طرّاحى کند . به همین جهت ، وقتى رسول خدا ، مسجد النبى را مىساخت ، درى مخصوص زنان قرار داد و ورود و خروج مردان را از آن ، ممنوع ساخت . 17 این ، نمونهاى از تبعیت معمارى از فرهنگ است .
امّا معمارى برهنه و غیر دینى ، بر اصل اختلاط ، پایهگذارى مىشود . این شکل معمارى ، متناسب با فرهنگهاى دینى نیست و کپىبردارى از آن ، فرهنگ دینى را تهدید مىکند .
معمارى ایرانى
معمارى غنى ایرانى ، بر اساس فرهنگ باشکوه ملّى ـ مذهبى ما ، در هر زمان توانسته در تعاملهاى فرهنگى ، هویّت خود را حفظ کرده ، عناصر سودمند دیگر فرهنگها را در خود ، هضم کند ؛ امّا با شروع دوره التقاطى (ششمین دوره معمارى ایران) که مىتوان آن را دوره انحطاط معمارى ایران نامید ، به دلیل خودباختگى فرهنگى سران حکومت ، مجموعهاى از عناصر فرهنگى (که بر اساس تفکّر و فرهنگ غربى شکل گرفته بود) بدون هیچ پشتوانه تاریخى و فرهنگى وارد معمارى ایران شد . حذف شدن عناصر اصلى معمارى ایرانى ، یعنى عناصرى که حریمها را به چه زیبایى و ظرافتى حفظ مىکرد ، و جایگزین شدن عناصر وارداتى که تنها با کلّ مجموعه خود ، مفهوم دارند و التقاط آنها با معمارى ایرانى ـ که جز ضعف معمارى ایران و از بین بردن فرهنگ مذهبى چیزى به دنبال ندارد ـ همانند حرکت مورچه در دل شب ، به آرامى ، در حال از بین بردن ارکان و هویت معمارى ایرانى است . در مختصرِ زیر ، سعى مىکنیم تا حدّى معمارى ایرانى را در حیطه خانه ، بررسى کنیم تا ببینیم چه زیبایى و ظرافتهایى جاى خود را به چه عناصر بىریشهاى دادهاند .
معمارى ایرانى ، داراى ویژگىهایى است که اگر بخواهیم آنها را در یک جمله خلاصه کنیم ، مىتوانیم بگوییم معمارى ایرانى ، معمارىاى باحیاست که قدمت حیاى آن به قبل از اسلام برمىگردد . یکى از ویژگىهاى معمارى ایرانى ، درون گرایى و کشش معماران ایرانى به سوى حیاطهاى محصور و باغچهها و هَشتىها و کلاه فرنگىهایى است که شبستان را گرداگرد خود دارند و محیطهایى دلکش و خودمانى به وجود آوردهاند . این درونگرایى از دیرباز ، جزو منطق ایرانى بوده و همیشه ، خانهها و کاخها را چنان ساخته است که گویى مادرى مهربان ، فرزند دلبند خود را گرم در آغوش مىفشارد و ساکنان آن ، احساس ناراحتى نمىکردهاند . اندرون خانه ، محلّ زندگى خانواده است و مىباید تنوّع زیادى داشته باشد تا خستگى احساس نشود . وقتى مىگوییم بهتر است زنان ، کمتر از خانه خارج شوند ، فضاى درونى خانهها باید به گونهاى باشد که زنان را درون خود ، نگه دارد و این با معمارى سنّتى ایران ، هماهنگى دارد . امّا در معمارى امروز ، تمام فضاهاى دلکش خانهها ، جمع شده و به بیرون منتقل شده است . معمارى امروز به گونهاى است که کسى تمایلى براى ماندن در درون خانه ندارد . خانههایى که امروزه ساخته مىشوند ، فقط به یک خوابگاه تبدیل شدهاند .
همچنین در اغلب آپارتمانها ، میهمان از وسط اتاق مىگذرد و خانم خانه براى رفتن به آشپزخانه باید از وسط میهمانها بگذرد . در طرّاحىهایى که در حال حاضر انجام مىدهیم ، بهتر است اصول گذشته را در نظر بگیریم .
هشتى ، یکى از رکنهاى معمارى ایرانى است که بعد از سر در ، قرار دارد . منظور از هشتى چیزى است که از فضاهاى داخلى خانه بیرون آمده و تنها جایى است که با بیرون خانه ، ارتباط دارد . این فضا و راهروهاى پیچ در پیچ منتهى به حیاطهاى اندرونى و بیرونى ، مانع دید افراد غریبه به داخل حریم مقدّس خانواده مىشده است . ایجاد مکث و تقسیم فضا و اختصاص فضایى جهت انتظار ، از علمکردهاى جالب این عنصر است .
از هشتى خانه ، دو راهرو ، یکى به فضاى اندرونى و یکى به بیرونى ، راه داشته است . در فضاى بیرونى ، سفرهخانه ، اتاق میهمان و حیاط قرار داشته است و در اندرونى ، دور تا دور حیاط ، اتاقهاى سردرى و حمّام و آشپزخانه قرار مىگرفت .
کوبه ، یکى دیگر از عناصر حفظ حریم است . در معمارى ایرانى براى هر در ، دو کوبه ، یکى براى مردان و دیگرى براى زنان قرار داده مىشد که بر اساس نوع صدایى که ایجاد مىکردند ، صاحب خانه مىفهمید که زن ، پشتِ در است یا مرد . در خانههاى کوچک و منازل افراد فقیر نیز که معمولاً از یک کوبه استفاده مىشده ، با تعداد ضربه مشخّص مىساختهاند که پشت در ، زن است یا مرد .
----------------------------
پایان